چه زمان باید اعتماد کرد و ارتباط داشت !؟
زنی نزد شیوانا آمد و گفت که شوهرش به او خیانت میکند و پنهان از او با دیگران ارتباط دارد. شیوانا از زن پرسید: ”از کجا اینقدر مطمئنی!؟“ زن با اطمینان گفت: ”من زن هستم و بهطور غریزی میتوانم از روی رفتار و صدا و نگاه همسرم پی به درون او ببرم.
به جز آن از این مرد فرزندانی دارم و بچهها هم عینا رفتاری شبیه پدرشان دارند و من به راحتی میتوانم راست و دروغهای آنها را از هم تشخیص دهم.“
شیوانا سری تکان داد و گفت: ”آیا همسرت در خیانت به تو بیپرواست یا پنهانی اینکار را میکند!؟“ زن با تعجب به شیوانا نگاهی کرد و پاسخ داد: ”خوب معلوم است که پنهانی است.
او حتی هر نوع رابطهای را با بقیه انکار میکند و معتقد است که من دچار وسواس بیش از حد شدهام و بیدلیل در کار او دقیق میشوم.
اما من نمیخواهم وقتی کار از کار گذشت و جوانی و سرمایههایم از دست رفت، او دستش را رو کند.“
شیوانا دوباره سرش را تکان داد و گفت: ”وقتی تلاش میکنی تا او را غافلگیر سازی، آیا برای لحظه غافلگیری و بعد از آن برنامهای داری!؟“
زن فکری کرد و پاسخ داد: ”خوب! به او میگویم که خیلی ناجوانمرد است و لیاقت زنی مثل من را ندارد و بعد شاید اگر او دست از اینکارهایش بردارد به خاطر بچههایم با او زندگی کنم و شاید هم او را رها سازم. در این مورد فکر نکردهام!“
شیوانا تبسمی کرد و گفت: ”اگر او غافلگیر شد و شرم و حیایش ریخت و دیگر از تو خجالت نکشید و در مقابل تو دست به خیانت زد، آیا درآن شرایط زندگی سختتر است و یا الان که پنهانی دست به اینکار میزند!
در ثانی تو هر لحظهای که اراده کنی میتوانی او را رها کنی و پی زندگی خودت بروی!“
زن کمی سکوت کرد و سپس پاسخ داد: ”گیج شدهام. یعنی شما میگویید تظاهر به سادهلوحی کنم و بگذارم او به فریبش ادامه دهد و طوری وانمود کنم که انگار حرفهایش را باور کردهام. این مساله چه فایدهای دارد؟“
شیوانا با لبخند گفت: ”اگر این فرض را همیشه در ذهن خود حفظ کنی که همواره میتوانی او را رها کنی و پی کار خود بروی! پس این توانایی را پیدا میکنی که نقش یک همسر زود باور را ایفا کنی و این امکان را برای فرزندانت فراهم سازی که احساس کنند پدری دارند وفادار به خانواده و مادری که هرگز به او خیانت نمیشود.
به این ترتیب تو این امکان را برای فرزندانت فراهم ساختهای که مثل بچههای دارای پدران وفادار بزرگ شوند و آینده نیکی پیدا کنند.
تو هم با خیال راحت از پنهان کاریهای همسرت میتوانی در حاشیه به جمعآوری پول و ثروت لازم برای زمان رهایی و جدایی و زندگی مستقل با فرزندانت بپردازی.
اگر با گذشت زمان همسرت پشیمان شد و به زندگیاش بازگشت، چه بهتر! تو ضرری نکردهای. اما اگر بالاخره روزی پا را از مرز فراتر گذاشت و بی پروایی پیشه کرد دیگر غافلگیر نمیشوی و این امکان را برای او فراهم ساختهای که خودش با دست خودش اوضاع را به نفع تو رقم زند. هیچکس هم در نهایت تو را سرزنش نمیکند. در واقع اگر میبینی همیشه در زندگی کسی مقابلت نقشی غیر از آنچه هست را بازی میکند بهترین واکنش این است که چنان رفتار کنی که انگار نقش نمایشیاش را باور کردهای و او را در این نقش قبول نمودهای. بعدها او وقتی میخواهد چهره واقعی خود را به تو نشان دهد، تو باز هم درآن زمان باید چنان وانمود کنی که که چهره جدیدش را هم قبول داری، در واقع با این برخورد به مرور زمان این تصور را که ابله و سادهلوح هستی از او میگیری و تصویر انسانی فوق هوشمند و مقتدر را در ذهن او حک میکنی.
همه انسانها از روبهرو شدن با موجودات فراهوشمند وحشت دارند و در مقابل افراد فوق هشیار دست و پایشان میلرزد.
انسانی که با وجود اطلاع از واقعیت هر دو نقش، خودش را به بیاطلاعی میزند و بدون واکنش تنها تماشاچی نقش بازیهای طرف مقابلش است خیلی قویتر و اثرگذارتر از فردی است که دایم تظاهر به مچگیری و زرنگی میکند.
اگر دایم به رخ نقشآفرینان مقابلمان بکشیم که دستشان را خواندهایم و رودست نمیخوریم، در واقع آنها را وادار ساختهایم تا نقشهایی به مراتب پیچیدهتر و مرموزتر به خود بگیرند و لاک دفاعی خود را محکمتر کنند. در این صورت، با پیچیده شدن رفتارهای افراد دور و برمان، دیگر اطلاعاتی از فرد مقابل به ما نمیرسد و احتمال فریب خوردن ما به خاطر بیاطلاعی به سرعت افزایش مییابد.“
زن لحظهای سکوت کرد و آنگاه پرسید: ”و اگر همسرم بیگناه بود!؟“ شیوانا تبسمی کرد و گفت: ”و تو در این دوران شک و تردید هیچ کار خطایی مرتکب نشدهای که سزاوار مجازات بوده باشی! همه چیز همانطور پیش میرود که وفق مراد توست!“
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.