تیپ شناسی و مواجهه با خودشیفته ها
قبل از اینکه وقت جلسهاش را مشخص کند، راجعبه جای پارک و میزان ترافیک برای ساعتی که میخواست بیاید، سوال میکرد.
وقتی هم که وارد اتاق درمان شد، از اینکه آسانسور خراب بوده و مجبور شده پنج طبقه را با پله بالا بیاید، گله میکرد و تهدید که اگر دفعه آینده اینطور باشد، نمیآید.
بعد از وارد شدن به اتاق هم تقاضا داشت که جهت کولر تغییر کند، چرا که نسبت به باد آن حساس است.
علت مراجعهاش را که جویا شدم، گفت: «من آدم موفق و سرشناسی هستم، اما متاسفانه همسری دارم که من را خسته کرده و معتقد است که من بسیار ایرادگیر هستم. در واقع من فکر میکنم که او مسائل ساده و پیشپاافتاده را هم حتی نمیداند؛ مثلا هنوز بعد از چند سال نمیداند که من چه چیزهایی را دوست دارم و از چه چیزهایی بیزارم.
او مدام مرا با بیتوجهیهایش آزار میدهد و اخیرا من را تهدید به ترک هم میکند. از شما میخواهم کمک کنید تا او تغییر کند!»
.
افرادی که خودشیفته هستند، باورهایی نسبت به خود و دیگران و دنیا دارند؛ مثلا یک فرد خودشیفته معتقد است که فرد بسیار خاصی بوده و شایسته رفتار و امتیازات ویژهای است و بنا بر همین باور هم ممکن است انتظارات ویژهای از دیگران داشته باشد؛ مثلا منتظرماندن در صف انتظار بانک یا مطب دکتر بسیار برایش سخت و کسلکننده است یا مثلا چون فکر میکند که بسیار خاص است، این باور را دارد که هیچ لزومی ندارد قوانین و مقرارت را رعایت کند و این امر را محدودیت تلقی میکند.
فرد خودشیفته بهسادگی نمیپذیرد که او هم مانند دیگران ممکن است اشتباه کند و هر انتقادی را با تهدید مساوی میداند؛ بهخصوص که اگر خودشیفتهای باشد که بهخاطر جبرانکردن بیارزشی درونش، به این خصوصیت روی آورده است و چون از درون خودشکنندگی دارد، بنابراین اگر نقدی را بشنود، بسیار بههم میریزد و سریعا عکسالعمل نشان میدهد.
این افراد یک جور خودمحوری را که کودکان در سن دو سالگی تجربه میکنند، همراه خود تا بزرگسالی آوردهاند؛ به این ترتیب که تصور میکنند تمام مسائل باید حول محور آنها بچرخد؛ گویی خورشید بهخاطر آنها طلوع میکند و ماه نیز بهخاطر آنها بر آسمان شب میتابد!
مثلا مدام از دیگران انتظار دارند که نیازهای آنها را برآورده کنند؛ بدون اینکه خودشان قدم خاصی برای برآوردهکردن نیاز خود بردارند.
اگر نشانههای زیر را در خود یا اطرافیانتان پیدا میکنید، احتمالا با این موضوع درگیر هستید:
- افراد خودشیفته بسیار نیاز به تعریف و تمجید دارند وکمتر به عشق و محبت و نوازش بها میدهند.
- انتظارات نامعقول دارند و بر این باورند که دیگران باید خواستههای آنها را بیچونوچرا برآورده کنند.
- اشتغال ذهنی زیادی به موفقیت، شهرت، قدرت، زیبایی، ذکاوت یا مورد محبت قرارگرفتن نامحدود دارند.
- معتقدند که فردی خاص و استثنایی هستند و بنا بر این باور، قواعدی ساختهاند؛ از جمله اینکه لزومی ندارد از قواعد و مقررات خاصی پیروی کنند.
- دیگران را بهراحتی استثمار میکنند؛ یعنی برای رسیدن به خواستههای خود، از افراد به عنوان ابزار استفاده میکنند.
- هیچ تمایلی به درک و همدلی با دیگران، به این معنی که احساسات و نیازهای دیگران را بشناسند و درک کنند، ندارند.
- افراد خودشیفته با وجود ظاهر پرطمطراق و پرزرقوبرقی که از خود نشان میدهند، اغلب از فقدان ارتباطی صمیمی و همدلانه رنج میبرند و دچار تنهاییای هستند که بهسادگی نمیتوانند با آن کنار بیایند؛ هر چند که به خاطر شیوه جبرانی که در روابط و رفتارهایشان میگیرند، اصلا اینطور به نظر نمیرسد.
- خیلیوقتها افراد خودشیفته برای پوشاندن احساس بیارزشی درون خود نقابی سنگین را به چهره میزنند؛ درحالیکه زیر این نقاب بسیار شکننده هستند و به همین دلیل با هر انتقادی فرو میریزند و میشکنند.
- فرد خودشیفته بسیار تمایل به سرزنش دیگران دارد و در واقع بیارزش جلوهدادن دیگران میخواهد به خود اعتبار بیشتری ببخشد.
.
دستهبندی افراد خودشیفته
افراد خودشیفته بنا به آسیبی که خوردهاند، در سه دسته جای میگیرند:
.
خودشیفته ناب (لوس)
اینکه یکی از نیازهای اساسی انسان که «پذیرش محدودیت سالم» است در دوران کودکی بجا و بهموقع برآورده نشده باشد، به این معنی که کودک هیچ محدودیتی نداشته باشد و هر آنچه که میخواهد در لحظه در اختیارش قرارگرفته باشد و بعد از سنین چهار تا پنج سالگی صبرکردن و تحملکردن حال بد خود را تمرین نکرده باشد، باعث میشود که در بزرگسالی نیز خود را فردی بسیار خاص در نظر بگیرد که نمیتواند مقررات و محدودیتها را تحمل کند.
او بسیار پرتوقع و کنترلگر می شود و انتظار دارد که همه چیز مطابق میلش اتفاق بیفتد.
.
خودشیفته شکننده
درواقع این افراد یک نوع جنگ افراطی دارند، برای اینکه نقاط ضعف و ناتوانیهایشان را بپوشانند. این افراد در دوران کودکی یا با غفلت والدین روبهرو شدهاند و یا از طرف والدین خود بدرفتاری دیدهاند و یا مورد پذیرش مشروط قرار گرفتهاند؛ مثلا والدین بچه را به این شرط دوست داشتند که زیبا بوده یا شیرینزبانی کرده یا معدل بالایی داشته است. از نظر آنها همیشه این خطر وجود دارد که اگر اینگونه نباشند، عیب و ایراد درونی آنها برملا میشود؛ بنابراین زرهی از جنس خودشیفتگی به تن کردهاند و با رفتارهای جبرانی بهصورت افراطی به دنبال کسب موفقیت و شهرت و منزلت و ثروت رفتهاند.
درد اصلی اینجاست که اگر چه که موفق هم شدهاند، اما اغلب رضایت درونی ندارند و با یک انتقاد ساده به هم میریزند و بهشدت وابسته به تعریف و تمجید هستند؛ چرا که پایگاه درونی ناایمنی دارند.
باز هم نیاز اصلی و اساسی آنها که امنیت، عشق و محبت بیقیدوشرط است، همانطورکه در کودکی برآورده نشده، باز هم در بزرگسالی برآورده نمیشود.
درون این افراد کودکی غمگین و تنها گوشهای کز کرده که بهشدت نیاز به نوازش و همدلی دارد؛ اگر چه که ممکن است هر دست نوازشگری را پس بزند!
.
خودشیفته وابسته
این افراد همیشه به خود حق میدهند که بار زندگی خود را بر دوش اطرافیان بیندازند.
آنها خود را فردی ضعیف و ناتوان و نیازمند جا میزنند و از دیگران توقع دارند که مراقب آنها باشند؛ در دوران کودکی هم والدین بیشاز اندازه از آنها حمایت کرده و جوری با فرزند خود برخورد کردهاند که انگار همیشه حق با او بوده است و اکنون هم با دیگران بهگونهای برخورد میکنند که انگار از آنها طلبکارند و اگر اطرافیان نیازهایشان را برآورده نکنند، عصبانی میشوند.
.
افراد خودشیفته در روابط عاطفی خود چطور ظاهر میشوند؟
- این افراد اگرچه فقدان صمیمیت دارند، اما باز هم نمیتوانند بهراحتی رابطهای صمیمانه برقرار کنند.
- در روابط عاطفی خود بیشتر تمایل به دریافت تحسین و تعریف و تمجید دارند تا دریافت عشق و محبت.
- همدلی بلد نیستند؛ همچنین نمیتوانند همدلی دیگران را نیز دریافت کنند.
- در روابط عاشقانه و صمیمانه آدمهای حسودی میشوند، به دستاوردهای همسرانشان غبطه میخورند و با ناارزندهسازی طرف مقابل، سعی در مهم جلوهدادن و پررنگکردن خود دارند.
- بسیار انتقادگر هستند و مدام ایراد میگیرند؛ این در حالی است که اصلا قدرت شنیدن هیچ نقدی را ندارند.
.
راههای رهایی از خودشیفتگی
کمبود انگیزه کافی بزرگترین مانع برای تغییر فرد خودشیفته است، چرا که اغلب فقط اطرافیان در عذاب هستند تا نیازهای فرد خودشیفته را برآورده کنند. این افراد زمانی برای درمان مراجعه میکنند که متوجه خطر اساسی برای ازدستدادن روابط یا شریک عاطفی خود میشوند.
-
از آنجایی که فرد خودشیفته در پذیرش محدودیت سالم، چه برای خود و چه برای دیگران، مسئله دارد، مهمترین گام یادگرفتن این اصل مهم است که تمام افراد دارای تواناییها و محدودیتهایی هستند و همینطور قوانین و مقرراتی در اجتماع وجود دارد که ملزم به پذیرش آنها هستیم.
- تهیه فهرستی از مزایا و معایب نپذیرفتن محدودیتهای سالم موجود کمک میکند تا فرد متوجه هزینههایی که بابت رفتارهای ناکارآمد خود میپردازد، بشود.
-
به عنوان مثال، فرد خودشیفتهای که در محیط کارش نمیتواند چهارچوب ساعت کاری و زمان تحویل پروژه را رعایت کند، ممکن است در معرض تنزل رتبه شغلی، مشکلات حقوقی و کاری و از دست دادن بعضی روابط و موقعیتها قرار گیرد.
- اصل مهم دیگری که فرد خودشیفته حتما باید یاد بگیرد، پذیرش احترام متقابل در روابط انسانی است.
-
تلاش باید بر این باشد که فرد یاد بگیرد انسانها همه با هم برابرند و ارزش وجودی یکسانی دارند و هیچ انسانی باارزشتر نیست که سزاوار دریافت سرویس یا موقعیتی خاصتر باشد.
- افراد خودشیفته باید همدلیکردن را یاد بگیرند و اجازه بدهند که گاهی دیگران با آنها همدلی کنند.
-
همدلیکردن به این معناست که گاهی پایتان را درکفش دیگران کنید و راه بروید و گاهی از جایگاه خود جابهجا شوید و از جایگاه دیگران به مسائل نگاه کنید. همدلیکردن یعنی گوشدادن با تمام وجود؛ بدون اینکه ایرادی بگیرید، قضاوتی کنید، نصیحتی کنید و نظری بدهید؛ یعنی تنها آنچه را که میشنوید و احساسی را که درک میکنید، با زبان خود به طرف مقابل منتقل میکنید.
-
اگر جزو گروه دوم افراد خودشیفته هستید و دائم در حال جبران افراطی جهت پوشاندن عیب و نقصهای خود هستید، بد نیست که نگاهی واقعبینانه نسبت به خود پیدا کنید؛ به این معنا که بپذیرید شما هم مانند تمام انسانها تواناییها و محدودیتهایی دارید که لازم است آنها را ببینید و درک کنید.
- نقاط آسیبپذیر خود را ببینید و با این بخش از وجود خود آشتی کنید.
- شما هم مانند بسیاری دیگر نقاط ضعف و قوتی دارید، در جنبههایی از زندگی خود متبحر هستید و ممکن است در جنبههایی دیگر نیاز به کسب مهارت و اطلاعات داشته باشید.
.
اگر طرف مقابل شما فردی خودشیفته است، باید چه رفتاری داشته باشید؟
- باید در مقابل افراد خودشیفته قاطعانه و جرئتمندانه رفتار کنید؛ به این معنی که موقعیت را شرح دهید، احساس و نیاز خود را بیان کنید و خواسته و پیشنهاد خود را مطرح کنید و بر سر حرفتان هم بمانید؛ البته قبل از عملیکردن این کار بهتر است که مزایا و معایب احتمالی این روش را درنظر بگیرید، چرا که فرد خودشیفته احتمالا از روشهای مختلفی برای مسلطشدن بر شما استفاده خواهد کرد؛ مثل توپ و تشر زدن، متلک و کنایه، بیارزشکردن خواسته شما و … پس عزتنفس خود را در اولویت قرار دهید و بر سر حرف خود قاطعانه و نه با پرخاشگری، بایستید.
- به رفتارهای خود توجه ویژهای بکنید و ببینید کجاها از خواستههای خود و نیازهای خود گذشت کردهاید و نیازهای طرف مقابلتان را در اولویت قرار دادهاید.
- اغلب در مقابل فردی خودشیفته، فردی ایثارگر و فداکار ایستاده که در تداوم رفتارهای ناکارآمد فرد خودشیفته نقشی اساسی را بازی میکند.
- با طرف مقابلتان خیلی واضح و روشن از عواقب رفتارهای خودخواهانهاش گفتوگو کنید؛ اگر تمایل به تغییر داشت، همدلانه همراه او شوید و اگر نداشت، مزایا و معایب ماندن در این رابطه را بسنجید و واقعبین باشید که اگر او قدمی برندارد، شما بهتنهایی شانس زیادی برای بهبود رابطه نخواهید داشت.
- برای این افراد محدودیت بگذارید و بر روی قوانینی که تعیین میکنید، بایستید. نگران نباشید؛ چون این کار کمک به برآوردهشدن نیاز «پذیرش محدودیت سالم» است که در دوران کودکی برآورده نشده است.
- اگر توانستید با آن کودک تنها و آسیبدیده درونشان ارتباط برقرار کنید، با او همدلی کنید؛ اگر چه ممکن است در ابتدا بسیار مغرور بوده و پذیرا نباشد، اما درنهایت حتما لحظاتی را پیدا خواهید کرد که با این کودک ارتباط برقرار کنید؛ چون این کودک نیاز به توجه و همراهی شما دارد.
.
بیشتر بخوانید:
در روانشناسی خودشیفتگی یا به انگلیسی نارسیسیسم بیانگر عشق افراطی به خود و تکیه بر خودانگاشتهای درونی است.
نارسیسیسم از ریشه لغت یونانیشده نارسیس (نرگس، اسطوره نارسیسیوس) گرفته شدهاست. نارسیس یا نرگس، مرد جوان خوب چهرهای بود که از عشق اخو (اکو) دوری کرد و برای همین محکوم به عشق ورزیدن به تصویر چهره خود در یک استخر آب گردید.
نام گل نرگس برگرفته از این افسانه است.
نارسیس وقتی به عشق خود (چهره انعکاس یافته خود) نمیرسد، آنقدر غمگین بر لب چشمه مینشیند تا تبدیل به گل میشود.
در سخنرانیهای تد هم میتوان یک ویدئو ببینید که در آن روانشناسی خودشیفتگی را به شکل تصویری مرور کنید.
به هر حال خودشیفتگی و خودشیفتگان هم عالمی دارند؛ آنها را باید شناخت و چگونگی تعامل و کنار آمدن با آنها را یاد گرفت.
انسانهای خود شیفته اعتماد به نفس کمی دارن ولی جوری رفتار میکنند که خلاف این رو ثابت کنند
مطلب بسیار آموزنده ای بود لذت بردم و شبهاتم تا حدود زیادی برطرف شد