مهارت فردی

اولین نفر همیشه برنده نیست!

رکت اول یک تاکتیک است نه هدف . اگر شخص دیگری از راه برسد و شما را از دور خارج کند، اولین نفر بودن هیچ نفعی برای شما ندارد. «پیتر تیل»

همیشه باور مردم بر این بوده که اولین نفر حتما پیروز خواهد شد. مخترعان براي ثبت اختراعات خود می‌شتابند و كارآفرينان آرزوي ورود به بازار را پيش از رقبايشان دارند. اگر شما اولين فردی باشيد كه محصول، خدمت و يا تكنولوژي جديدی را توليد و عرضه كرده باشید، بهترين فضا را به دست خواهید آورد و مشتريان را جذب خود خواهيد کرد.
یک بنیان‌گذار به نام «بيل گراس» در تحليلي عوامل موفقيت و شكست را بررسي كرد. بر اساس اين بررسي، مهم‌ترين عامل موفقيت، خاص‌بودن ايده، توانايي و عملكرد تيم، كيفيت مدل تجارت يا حتي ميزان سرمايه نبوده است. از نظر گراس مهم‌ترين عامل «زمان‌بندي» است که موجب اختلاف ٤٢‌درصدي بین موفقيت و شكست می‌شود.
در مطالعه دیگری، پژوهشگرانی موفقيت شركت‌هاي پيشگام و دنباله‌رو را مقايسه كردند. پيشگامان آن‌هایی بودند كه قبل از دیگران محصولي را توليد يا عرضه كرده بودند. دنباله‌روها سرعت كمتري در اقدام داشتند و قبل از ورود به بازار، منتظر پيشگامان می‌ماندند تا بازار مناسب را ایجاد كنند. زماني كه صدها برند در سه شاخه مختلف بررسي شدند، تفاوت فاحشي در میزان شكست مشخص شد: ٤٧‌درصد براي پيشگامان در مقايسه با تنها ٨‌درصد براي دنباله‌روها. پيشگامان شش برابر بیشتر از دنباله‌روها در معرض شكست بودند. حتي زماني كه پيشگامان توانستند روی پایشان بایستند، به طور متوسط تنها ١٠‌درصد بازار را به دست آوردند؛ در حالي كه اين رقم براي دنباله‌روها ٢٨‌درصد بود!
نکته شگفت‌انگيز اينجاست که مشكلات پيشگام‌بودن بيش از مزاياي آن است. پيشگامان ممكن است سهم بزرگ‌تري از بازار را به دست بياورند، اما در نهايت شانس كمتري براي بقا دارند و سود كمتري نيز به دست مي‌آورند.
اگر می‌خواهید وارد شاخه‌ جديدی شوید، با دقت به زمان‌بندي ايده‌ال براي ورود به بازار بينديشيد. اما واقعيت ترسناك ديگري هم وجود دارد: حتي زماني كه مردم به نتايج عدم موفقيت قطعي پيشگامان پي مي‌برند، هنوز به باور ذهني قبلي خود وفادارند؛ زيرا همیشه پيشگامان به عنوان افراد همواره موفق شناخته شده‌اند. پيشگامان شكست‌خورده به سرعت فراموش مي‌شوند؛ به همین دلیل ما فکر می‌کنیم كه تعدادشان ناچيز بوده است.
دنباله‌روها اغلب به عنوان كپي‌كار شناخته مي‌شوند، اما اين كليشه توجهی به نكته اصلي ندارد. دنباله‌روها اغلب هنگام ورود به بازار آهسته حركت مي‌كنند، زيرا در حال كار روي محصولات، خدمات و تكنولوژي‌هاي انقلابي هستند.

.

برای برنده بودن لازم نیست نفر اول باشیم، بلکه فقط باید متفاوت و بهتر باشیم؛ به چند دلیل:

اول: یک روز «جوزف پارک» در آپارتمان خود نشسته بود و ناامیدانه تلاش می‌کرد تا یک سرگرمی‌ برای خود جور کند. چرا او می‌بایست برای کرایه یک فیلم، یک مسیر را با سختی طی کند؟ فقط کافی بود که بتواند وب‌سایتی را باز کرده و یک فیلم را انتخاب کند و سپس جلوی خانه آن را تحویل بگیرد. شرکت «کازمو» که توسط پارک راه‌اندازی شد، با وجود افزایشی حدود 250‌میلیون دلار، در سال 2001 ورشکسته شد. بزرگ‌ترین اشتباه او وعده جسورانه‌اش برای تحویل یک ساعته هر چیزی و سرمایه‌گذاری در ساخت اجرائیات ملی بود که هرگز اتفاق نیفتاد. تحقیقی روی بیش از سه هزار شرکت نوپا نشان داد که تقریبا سه چهارم شکست‌ها به علت سرمایه‌گذاری زودهنگام است؛سرمایه‌گذاری‌ای که هنوز بازارش مهیا نیست. اگر پارک آهسته‌تر حرکت می‌کرد، ممکن بود متوجه شود که با تکنولوژی آن زمان، تحویل یک ساعته، غیر‌عملی و کم‌تقاضا است. دنباله‌روها می‌توانند به جای فکر‌کردن درباره ارائه یک محصول برای بار اول، روی بالا‌بردن کیفیت آن متمرکز شوند. «مالکوم گلدول» در مصاحبه‌ای پرسید: «آیا بهتر نیست که نفر دوم یا سوم باشید تا ببینید نفر اول چه کار می‌کند و سپس آن را ارتقا دهید؟ هنگامی‌ که ایده‌ها واقعا پیچیده می‌شوند… فکر کردن به اینکه نفر اول می‌تواند همه کارها را انجام دهد، احمقانه است. زمان زیادی طول می‌کشد تا بیشتر چیزهای خوب به دست آیند.» دوم: در مورد اینکه افرادي كه با تاخير حركت مي‌كنند، بيشتر شرايط موفق‌شدن را دارند، دليلی وجود دارد. اشخاصی كه ريسك مي‌كنند، در پی اول‌بودن هستند و تصميمات ناگهاني و بدون فكر مي‌گيرند؛ در صورتی كه كارآفريناني كه اهل ريسك نيستند، از دور به تماشا ايستاده و قبل از ورود به بازار، منتظر فرصت مناسب و سبک و سنگین کردن ريسك‌ها می‌شوند. در پژوهشی درباره شرکت‌های نوپای نرم‌افزاري دريافتند که زماني كه كارآفرينان به دنبال دیگران، براي ورود به بازارهايي كه با اقبال عمومي مواجهند، عجله مي‌كنند، شرکت‌هاي نوپای آن‌ها شانس كمتري براي بقا و رشد خواهند داشت. زماني كه كارآفرينان منتظر آرام‌شدن و ثبات بازار مي‌مانند، شانس موفقيت بيشتري دارند: «افراد دنباله‌رویی كه از دور خیز برمی‌دارند، شانس بيشتري براي بقا در بازار، دريافت منابع و در نهايت عمومي‌شدن دارند.» سوم: چون دنباله‌روها بلندپروازی‌های جسورانه کمتری دارند، می‌توانند تکنولوژی رقیبان را برای تولید محصولات بهتر اصلاح کرده و ارتقا بخشند. وقتی شما در بازار نفر اول باشید، مجبورید تمام اشتباهات را خودتان انجام دهید؛ در‌حالی‌که دنباله‌روها این فرصت را دارند که خطاهای شما را ببینند و از آن‌ها درس بگیرند. چهارم: وقتی که پیشگامان تمایل دارند به ارائه اولیه خود بچسبند، دنباله‌روها می‌توانند نظاره‌گر تغییرات بازار باشند و سلیقه و خواسته مشتریان را روی آن محصول پیاده کنند. بر اساس تحقیقی که در نزدیک به یک قرن توسط صنعت خودروسازی ایالات متحده انجام شد، درصد ماندگاری و بقای پیشگامان در ردیف پایین‌تری قرار داشت؛ چراکه تلاش آن‌ها بر این بود که حقانیت خود را ثابت کنند و موارد روتین و معمول را که با بازار هماهنگی نداشتند، گسترش دهند؛ به همین علت، وقتی که نیازهای مصرف‌کنندگان مشخص شد، مهجور ماندند. در ضمن دنباله‌روها این امتیاز را نیز دارند که تا زمان آماده‌شدن بازار، از فرصت استفاده کنند. در بيرون از دنياي تجارت نیز اين قضیه صدق می‌کند: بیشتر مردم، ايده‌ها و حركت‌هاي جدیدی که با شكست مواجه شده‌اند، تنها به اين دليل بوده كه جلوتر از زمان خود حرکت کرده بودند. در دهه ١٨٤٠، زماني كه یک پزشك مجارستاني، «ايگناز سملويي»، متوجه شد مرگ‌و‌مير در هنگام تولد نوزادان، در‌صورتی‌كه دانشجويان دستان خود را بشويند، بسيار كمتر می‌شود، مورد تمسخر همكارانش قرار گرفت و به تيمارستان فرستاده شد. اما دو دهه بعد، «لويي پاستور» و «رابرت كاش» نظریه وجود ميكروب‌ها را بنيان گذاشتند. منظور من این نیست که نفر اول بودن اصلا عاقلانه نیست. اگر همه ما منتظر بنشینیم که دیگران کاری انجام دهند، هیچ وقت، هیچ چیز تازه و خلاقانه‌ای به وجود نخواهد آمد. یک نفر باید پیشقدم شود و البته احتمال شکست وجود دارد. برای پيشگام‌بودن، زماني كه مسئله ثبت اختراع در ميان باشد و يا در جاهايي كه تاثیرات شبكه‌اي قوي است (مانند تلفن يا شبكه‌هاي اجتماعي وقتی که كالا يا خدمات با افزايش شمار كاربران از ارزش بيشتري برخوردار مي‌شود) مزایا و برتری‌هایی وجود دارد. اما در بیشتر موقعيت‌ها، اول‌بودن شانس موفقيت بيشتری در پی ندارد. ضمن اینکه وقتی بازار نامطمئن، ناشناخته يا توسعه‌نيافته است، پيشگام بودن مضرات قابل‌توجهي دارد. نكته كليدي اينجاست كه اگر ايده بكري داريد، عجله و شتاب فقط به منظور اول‌بودن و شكست رقبا، اشتباه است. همان‌طور كه به تاخير‌انداختن يك کار موجب نوعي انعطاف‌پذيري در ما می‌شود، به‌تاخير‌انداختن ورود به بازار نیز مي‌تواند فرصتي براي آموختن و هماهنگی باشد و ريسك‌هاي مرتبط با ايده‌هاي نوين را كاهش دهد.

  • اما چه اتفاقي مي‌افتد اگر ديد خود را وسيع‌تر كرده و وراي برنامه كاري و طول عمر محصولات بنگریم؟
  • آيا در طول زندگي يك فرد، بيش از اندازه صبر‌كردن براي انجام کاری، ریسک نیست؟

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا