چقدر با وسواس فکری آشنایی دارید؟
وسواس فکری چیست؟ نشانههای آن چیست؟ چه چیزی وسواس فکری محسوب میشود؟ اثر وسواس فکری بر سلامت روان چیست؟ آیا هر اختلال ذهنی وسواس فکری محسوب میشود؟
آشنایی با وسواس فکری
اگر تابهحال فکری داشتهاید که نتوانستهاید آن را از ذهنتان بیرون کنید، تا اندازهای از تجربه وسواس فکری آگاهید. فکر و تصور سمج و مزاحم، مسائلی هستند که افراد مبتلا به این اختلال با آن درگیرند. آنها میدانند که این شناختها، درون فرآیندهای فکر آشفته خودشان ایجاد میشوند. آنها ناامیدانه سعی میکنند این افکار مزاحم را نادیده بگیرند یا متوقف کنند. در برخی موارد میکوشند با انجامدادن کاری یا فکرکردن به چیزی دیگر، آن را خنثی کنند.
برای اینکه فکر وسواسی را درک کنید به زمانی فکر کنید که با فرد مهمی در زندگیتان جروبحث کردهاید و چند ساعت یا چند روز بعد از آن، این جروبحث را در ذهن خود مرور کردهاید. در این حالت افكار، عقاید، احساسات یا اندیشههای مزاحم و تكرارشونده وجود دارند. مثلا شخصی مدام به این فکز میکند كه ممكن است عملی انجام دهد كه منجر به مرگ فرزندش شود. یا مدام فكر مرگ مادرش به ذهنش خطور كند. فكر آسیبزدن به خود یا دیگران، مرگ نزدیكان، آلودهبودن، مبتلا به یك بیماری لاعلاجبودن، آتشسوزی، مسمومشدن خود یا مسمومكردن دیگران و نیز تفکراتی همچون شمارش ذهنی اعداد، دعاخواندن یا تکرار ذهنی کلمات و عبارات معین، تجسم تصاویر دیداری معین و مطالب ذهنی مدام در ذهن مرور میشوند. اینها همه میتوانند نشانههای وسواس فکری باشند.
دیگر اختلال اساسی بعضی بیماران، نشخوارهای فکری است که ممکن است نوعی رفتار وسواسی باشد. این مسئله در پاسخ به وسواس فکری به وجود میآید. در این قبیل موارد، فرد گرفتار تفکر دور و دراز و غیرخلاق درباره موضوع معینی میشود. موضوع این تفکرات ممکن است جنبه فردی و شخصی داشته یا دارای ماهیت مذهبی و فلسفی باشد.
.
علل زمینهای بروز وسواس فکری
در تشریح ساده و كلی علل بروز وسواس فکری، باید اشاره کرد كه این اختلالها عمدتا میتوانند ثانوی باشند. یعنی بهدنبال یك اختلال دیگر در فرد مطرح شوند و یا اینكه بهدنبال، ناراحتی و اختلال دیگری پدید آید كه مقصود، افسردگی است.
به عبارتی زمینه وسواس فکری افسردگی است. گاهی ممکن است این دو یکدیگر را حادتر کنند. اما درمجموع، عوامل رفتاری زیادی در بروز اختلال مطرح هستند كه بهطورعمده به آنها اشاره میشود:
1- عوامل زیستشناسی نظیر عوامل عصبی مغز (ناقلهای شیمیایی) یا عوامل وراثتی و هورمونی
2- عوامل رفتاری
3- عوامل روانی – اجتماعی
.
چگونه از وسواس فکری پیشگیری کنیم؟
مهمترین و سادهترین عمل پیشگیریكننده، توجه مناسب و معتدل به ایفای نقش تربیتی برای كودك است. یعنی از ابتدا باید نسبت به این مهم مراقبه صورت پذیرد. اینكه از ارائه عوامل تربیتی و اعمال فشار شدید جهت شكلدادن آداب و اصول در رفتار كودك و نوجوان خودداری نمود. اما در بزرگسالی، در ابتدا آنچه مهم است شناسایی و ارزیابی مدت افكار است.
در مفهومی كلی اگر هریك از این حالات در حدی نیست كه به فعالیتهای فردی و اجتماعی و درمجموع عملكردی فرد آسیبی وارد كند و فرد به فعالیتهای فردی و اجتماعی خود بهراحتی ادامه میدهد، این حالت شكل بسیار خفیفی بوده و با فعالیتهایی چند، قابل مقابله است. گاهیاوقات علتها لزوما مستقیما با فكر یا عمل وسواسی در ارتباط نیستند.
بیكاری و خالیبودن از فعالیتهای فكری و عملی مناسب در زندگی روزمره میتواند فضای مناسبی برای بروز افكار وسواسی باشد. به عبارت كلی باید دید آیا شخص فعالیتهای هدفمند كوتاهمدت یا بلندمدت در زندگی روزمره خود دارد یا خیر و آیا بدانها میپردازد؟ پس بیهدفی و غیرفعالی از عوامل زمینهساز بروز افكار وسواسی است. وجود فعالیتهای مكرر و تنشهای روزمره بسیار و عدم رفع تنشها و خستگیهای روزمره میتواند بهمرور، زمینهساز خستگی روانی باشد.
تنهایی و انزوا، نداشتن ارتباط كلامی و فیزیكی با دنیای خارج، پرداختن به فعالیتهای ضعیف و انفرادی در حد زیاد، خود بهتدریج میتواند اضطرابزا و موجد وسواس فکری باشد.
.
وسواس فکری چگونه درمان میشود؟
وسواس فکری، یک بیماری پیچیده و ناتوانکننده است. متاسفانه این بیماری میتواند در بسیاری از موارد درصورت عدم دریافت درمان حرفهای، سیر صعودی داشته و مزمن شود.
بیشتر افرادی که مبتلا به وسواس فکری میشوند، در مراحل ابتدایی برخی از علائم این اختلال را بهطور خفیف تجربه میکنند و در همین مراحل ابتدایی میتوان از تشدید علائم در برخی از آنها پیش از آنکه بهطور کامل دچار بیماری شوند جلوگیری کرد.
افکار وسواسی زمانی تداوم مییابند که فرد سعی به اجتناب از توجه و مدیریت کردن به این افکار دارد و سعی میکند با پرتکردن حواس خود به فعالیت و افکار دیگر به این مهم نپردازند، که در آخر هم شکست میخورد.
افکار وسواسی همچون سراشیبی میمانند که هرچه از مسیر و زمان پرداختن به آن میگذرد، غیرقابلکنترلتر میشود و فرد ارادهای از خود ندارد. درصورتیکه میتواند با شیوه ساده همان اول سراشیبی فکری آن را کنترل کند.
برای درمان یکی از راهها میتواند این باشد که شما برای فکرکردن به افکار خود زمان تعیین کنید. بهجای اینکه افکار شما را محدود کنند شما آنها را محدود نمایید. مثالاً بجای اینکه هر لحظه که این افکار به ذهنتان میآیند به آنها بپردازید و ساعتها وقت شما را به خود مشغول کنند، برایشان ساعت معینی در طول روز مشخص نمایید. به طور نمونه دوبار در روز؛ ساعت 9 تا 9:20 صبح و دوازده ساعت بعد، یعنی از ساعت 21 تا 21:20 به آن بپردازید. تا میتوانید در ساعت معین، غرق در افکارتان شوید و هرگونه اضطراب و نگرانی که امکان دارد از خود بروز دهید. آنگاه که زمان به اتمام رسید از افکار وسواسی خود دست بردارید و دیگر به آنها نپردازید.
میتوانید برای زمان گرفتن از موبایل خود استفاده کنید تا اتمام زمان را به شما اعلان کند، یا فردی را مشخص کنید در زمان مشخص شما را خبر دهد. به کارهای دیگر خود بپردازید و درطول روزها و ماهها زمان را مدام زمان ها را محدودتر کنید تا به صفر برسند. (همچنان که یک کودک یاد میگیرد عادات دستشویی خود را در مکان خاصی انجام دهد، شما هم یاد میگیرید افکار وسواسی خود را در زمان خاصی انجام دهید)
با این روش شما کنترل افکار وسواسی خود را در دست گرفتهاید و آنها را محدود به ساعات خاصی کردهاید و مابقی روز آزاد هستید. درکل افکار وسواسی مثل شعلههای آتش میمانند که رفتارهای اجتنابی، همچون سعی در فکرنکردن به افکار یا انجام اعمال دیگر، آن را گستردهتر و مداومتر میکند، یا با محدودکردن آنها در زمان خاص میتوان آنها هرروز و هرروز کوچکتر و محدودتر کرد.
یاد بگیریم وسواس فکری هم در حال حاضر سهمی در زندگی ما دارد، بهجای اجتناب از افکار در هرلحظه که منجر به تداوم آن میشود، در زمان مشخص به این افکار با نهایت پیامد اضطرابش بپردازیم تا بهمرور کمتر و کمتر شود.
همیشه شاد باشید.